شهد غزل
ای به شمـــــیم زلف تو شیفتـــه و دچار گل عشـــوه کنی تو می کشد از ته دل حوار گل رُفتــــه غبار راه را شبنـــم و بی شکیب من تا که کنــــد وجود خود در قدمـــــت نثار گل جاذبـــه ی وقـــــار تو روح دمـیــد بر چمن خواند قناری از شعـــف:عشوه بخر بیار گل یافت مگر رهـــــائی از ســوز نهانی عطش تا نگرفـــــت از لبـــــت بوسـه ای آبدار گل تا نرســـــد گزندی از آفــت چشـم بد تو را زمزمه کــــرد با خودش تُرکِ دلم چهار قل ( خوانندگان محترم توجه داشته باشند که دلم تُرک بوده و چهار قل خوانده لذا اشکال قافیه پیش نمیاد چون ترکها حرف قاف را گاف تلفظ می کنند )
نظرات شما عزیزان:
Design By : Pars Skin |